شبهای بی تو ،شبهای تنهایی من
استاني از زبان حضرت آدم .... کسی از حس اشتیاق چشم هایمان خبر ندرد ... حتی آسمان آسمان دل پری دارد این روز ها... من ازمیان رفه هاش صدای دلتنگی یک عمر انتظار را شیندم صدای سرفه هایمان اگر نمی آید نه دلمان تنگ نشده .... نه ما بهبودنت دل بستیم این را آسمان مدینه نیز میگوید تا زمان که جان در بدن ارم منتظرت خواهم ماند دلم سنگفرش راهت دعای باران چرا ! دعای عشق بخوان ! این روزها دلها تشنه ترند تا زمین! خدایا کمی باران عشق ببار! ببار بر دل هایی که صاحبانشان برای قطره ای عشق ، دریا دریا می گریند! انتظار بس است دیگر ، خدایا باران عشق ببار! به خدا دلم گواهی می دهد که می آید کسی که همه ی دلتنگی هایم روی شانه هایش فریاد می کشد و ما به امید اینکه او روزی خواهد آمد جمعه هایمان را نفس می کشیم
هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد، گامهاي استوار و دستهاي سبزت را. اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد. تو مي آيي و در هر قدم، شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصدكي را آزاد خواهي كرد. تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد براي كبوتران غريب خواهي ساخت. صداي تو، بغض فضا را مي شكافد. فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند. تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت: " به نام خداي اميدها"!
آدم
فرزند؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت
زمین خاك
امانت است
روزی چنان بلند كه همسایه خدا،اینك به قدر سایه بختم به روی خاك
حوای خوب و پاك ، قابیل خشمناك ، هابیل زیر خاك
روز جمعه، به گمانم روز عشق
اینك فقط سیاه ، ز شرم چنان گناه
رنگی به رنگ بارش باران ، كه ببارد ز آسمان
نه آنچنان سبك كه پرم دئر هوای دوست ... نه آ نچنان وزین كه نشینم بر این خاك
نیمی مرا ز خاك ، نیمی دگر خدا
در كار كشت امیدم
خدا
آن هم خدا
یك سیب از درخت وسوسه
همین
تبعید در زمین
حوای آشنا
كمی
كه شوم اسیر خاك
بلی
گاهی فقط خدا
دیگر گلایه نه؟، ولی...
حكمی چنین آن هم یك گناه!!؟
زیاد
تنها خدا
بلی
دو قطره اشك
بلی
تنها كسم خدا
Power By:
LoxBlog.Com |